یک لحظه نگیرد اشک جا در صدف چشمم
از کثرت غلطانی،دردانه چنین باید
گفتی سخنی از وصل،جان دادم و آسودم
تا حشر بخوابم کردافسانه چنین باید
پیوسته دلم باشد از عکس بتان لبریز
جوش صنم است اینجا،بتخانه چنین باید
افکند به من آن شوخ،غافل نگهی سینا
بیخود زخود افتادم،جانانه چنین باید
با اجازه از شاعر ارزشمند ،مشتاق اصفهانی
به نظرم رسید مفیده که نوشتم در دوشنبه 86/10/17 و ساعت 11:55 صبح | دوست دارم نظرتونو بدونم()